فضای سینما بهخصوص در عرصه رسانههای سینمایی با یک ناهنجاری تازه روبهرو شدهاست که اگر مدیران این عرصه فکری به حال آن نکنند مانند یک ویروس واگیر به جان پیکر ضعیف سینما خواهد افتاد.
رسانههای رسمی مسئولیت آنچه منتشر میکنند را میپذیرند، به قوانین و حقوق رسانه آشنا هستند و خود را ملزم به رعایت آن میدانند و از این جهات تفکیک دقیقی بین اخبار زرد و غیرواقعی با خبر اصیل قائل میشوند. هر چقدر که رسانههای رسمی مرجعیت بیشتری پیدا میکنند، فضای عمومی برای مطالبهگری نیز دقیقتر و منطقیتر میشوند.
وقتی فیک نیوز به جای رسانههای شناسنامهدار قرار میگیرد!
اما آنچه میتواند این بازوی کارآمد را بیاستفاده کند چیست؟ اینکه سازمانها و نهادها بجای آنکه رسانههای رسمی و شناسنامهدار را محل نظر و اثر خود قرار دهند، بخواهند با فیکنیوزها مدیریت افکار عمومی و مخاطبانشان را دست بگیرند. اتفاقی که در دو سال اخیر سینمای ایران به آن مبتلا شده است.
در سالهای اخیر فضای رسانههای رسمی سینمایی کشور که بصورت تخصصی به پیگیری مسائل این هنر عام و پرمخاطب که وجوه صنعتی نیز دارد؛ تضعیف شدهاند و به همین خاطر مطالبات اصلی و متن سینمای ایران به حاشیه رفته و مسائل حاشیهای در متن جریان خبر سینما قرار گرفتهاست اما شاید یکی از مهمترین دلایل آن توجه به فیک نیوزها و پر و بال دادن به باجگیران رسانهای در سینماست.
سازمانها و مدیرانی که بجای فعالیت در رسانه رسمی برای مدیریت امور خود به سراغ تقویت کانالهای بیهویت میروند؛ فکر میکنند که میتوانند مدیریت افکار عمومی را دست بگیرند اما در واقع در حال تضعیف کلیت اتمسفر حوزه فعالیت خود خواهند بود.
چاقو دسته خود را هم می برد!
شاید مهمترین سوالی که مدیر دوراندیش سینمایی باید از خود بپرسد و سپس به سراغ تقویت فیکنیوزها برود؛ این است که «آیا باجگیر رسانهای فقط برای تو کار میکند؟!» جواب این سوال مطلقا منفی است! آن کس که با عددی حاضر به خبرسازی برای یک نهاد سینمایی میشود، با عددی بیشتر علیه آن سازمان کار میکند. ممکن است شروع کننده و تقویت کننده کانالهای فیک فلان شخص باشد اما در دراز مدت هیچ باجگیری به هیچ مدیری تعهد حمایت همیشگی را نمیدهد؛ کمااینکه در همین چند سال اخیر مثالهای نقض بسیاری پیش آمده است که فیکنیوزها سفارش دهندهها را دور زدهاند.
آنچه بیش از همه در مقوله اثر فیکنیوزها جالب است؛ تشبیه شدن اتفاق برای مدیران به مثابه داستان آش ملانصرالدین است؛ چنانکه پس از مدتی نامدیران تقویتکننده فیکنیوزها خودشان تحت توهم اثرگذاری این کانالها قرار میگیرند و بر اساس آنچه آنجا پخت و پز میشود، دستفرمان مدیریتی خود را تغییر میدهند و جهتدهی میکنند، فارغ از اینکه یادشان بیاید این مسیر را خودشان باز کردهاند و نباید گول آن را بخورند.
پیگیری سازمان سینمایی برای رفع مشکلات سینماگران در ناآرامیهای اخیر
مدیریت زیرمجموعه با فیکنیوزها؛ بدترین شیوه کنترلگری!
یکی از ماندگارترین قسمتهای سریال برره مهران مدیری؛ شکست نیروهای طغرل خان از دشمن فرضی است؛ آن چیزی که کیانوش -سیامک انصاری- را نیز متعجب کرده بود و به واسطه عدم پاسخ آن سر به بیابان نهاد. مدیریت موسسات و مدیران زیرمجموعه یک نهاد از سوی انتشار اخبار در فضای کانالهای بیهویت؛ شاید در نگاه تاکتیکی و نزدیک شیوهای برای مدیریت؛ مدیران زیرمجموعه باشد اما در یک نگاه راهبرد و دوراندیشانه فرو کردن چاقو به شکم خود است. ایجاد حاشیه توسط فیکنیوزها و باج گیران برای کنترلگری مدیران زیرمجموعه در دراز مدت دامن نهاد بالادستی را میگیرد و آن سازمان را زیر ذره بین رسانهها قرار میدهد و ناکارآمدیها و نارساییهایش را که بخشی از آن در مجموعههای تابعه آن شارش داشته است را در دل نهاد مادر جستجو میکند.
انتهای پیام/