به قلم لیدا شیخزاده…
تاریخ: 1401/12/08
یک انسان قدرشناسِ بدبخت نشانم دهید تا بلکه من نیز از باورهایم عقب بنشینم!
خوشبختی در قدردانی متولد میشود، انسانهای متوقع و قدرناشناس همیشه در حسرت و طمع زندگی میکنند.
آیا تا به حال بابت نعمتها و ویژگیهایی که خدا به تو داده، از ته ته قلب از او تشکر کردهای؟
آیا پیش آمده دستان پدر و مادرت را بفشاری و بگی که دوستشون داری و هرچه داری از آنها داری؟
آیا روزی بوده که وقتی به منزل میآیی همسرت را در آغوش بگیری و بابت بودنش در زندگیات از او قدردانی کنی و با نگاه و توجهات به او بفهمانی که میدانی چقدر برای این زندگی تلاش میکند!؟
آیا از مدیر و رییس خودت بابت اینکه به تو فرصت کار کردن و یادگیری داده تشکر ویژه ای کرده ای که دلش را بدست آوری و خستگی کاریش را از او بگیری؟ خستگی بابت همه روزهایی که یک تنه برای سازمان جنگید تا شما نانی بر سفره خویش ببری و شرمنده خانوادهات نشوی!
آیا قدردان همسایه، دوست، همکار، رفتگر محل، کاسب کوچهی محل سکونتت، فرزندت که امید به زندگی را به تو ارزانی کرده و همه آنهایی که برایت پلی بودهاند تا در آرامش باشی، رشد کنی و یا سبب شدند که تلاش بیشتری برای رسیدن به امروزت بکنی، بودهای؟؟؟؟
برای خوشبخت بودن و خوشبخت ماندن فقط یک راه داری که هم آرام باشی و هم آرامش همیشه مهمان خلوتت باشد و آن قدردانی از خدا، کائنات و انسانهاست!
انسانهای قدرشناس کامل کننده و احیاکنندهی اکوسیستم هستند پس شما هم یک عنصر موثر در اکوسیستم باشید.
من قدردان همه هستم، قدردان تو هم هستم که نادانسته و دانسته به من آسیب رساندی اما موجب پیشرفتم نیز شدی!
از خدا بابت همه دادهها و ندادههایش نیز سپاسگزارم! خدایی که در حق من سنگ تمام گذاشت.